:-)
يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۲۱ ب.ظ
(یه عالمه سنگهای جورواجور، تمیز و شسته شده و براق و خنک، هدیه گرفته.
همه رو چیده کنار هم و دایناسورهای اسباببازی شو هم بینشون گذاشته؛
اینا بخشی از حرفاش حینِ بازیه):
+واو! چه جادهی سنگلاخِ باشکوهی...
+من میدونم! ما نمیتونیم مقاومت کنیم...
+اوه! گدازههای آتش! فرار کنید...
- ۹۱/۱۱/۱۵