کــودکــانه

کــودکــانه
آخرین نظرات

:-)

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۱۹ ق.ظ

(داره تو کشو میزتحریرِ من سرک می‌کشه):

+مامان! چـطور جـرات کردی اینهمه خودکارِ رنگی رو از من قایم کنی؟



  • مـامـانـی

:-)

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۱۵ ق.ظ
+من یه پســر نابــغه‌م!


  • مـامـانـی

:-)

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۳۸ ب.ظ

(با شوق و ذوق بهش می‌گم):

-می‌دونستی امروز تولد منه؟

+جـدی؟ پس هدیه‌ی من فراموش نشه!!!

- :-|



  • مـامـانـی

مخـــترع تلفن!!!

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۳۷ ب.ظ

+الکـــساندر کــَلَم‌بــــه!!!



  • مـامـانـی

:-)

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۳۶ ب.ظ

( زنگِ در رو می‌زنن. می‌ره پشتِ در و در حالی که سعی می‌کنه کلید رو تو قفل بچرخونه و در رو وا کنه می‌گه):

+امــون بده!



  • مـامـانـی

:-)

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۳۳ ب.ظ

+مامان کجـا؟

-دفتر روزنامه!

+منم بیام؟

-نه. نمی‌شه بچه برد. اونجا فقط خانوما و آقاها هستن.

+مگه خودت همیشه نمی‌گی من دیگه آقـا شدم؟

- :-|



  • مـامـانـی

:-)

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۰۴ ب.ظ

+مامان برام یه خطِ صاف می‌کشی؟ خط‌های من همه‌شون پیـج‌کـوله می‌شن! (کج و کـوله!)



  • مـامـانـی

:-)

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۰۲ ب.ظ

+مامان یه سرگرمی به من نمی‌دی اینهمه ول‌چـرخون نباشم؟ (بیـکار!)



  • مـامـانـی

مهربونِ من!

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۲۷ ب.ظ
پرده‌های اتاق خواب رو کشیدم و چراغش رو خاموش کردم و تو تاریکی دراز کشیدم که متوجه می‌شم پاورچین‌پاورچین اومده تو اتاق و داره کشوی کمد رو دنبالِ یه چیزی می‌گرده. بدونِ این‌که چشامو باز کنم بهش می‌گم: اگه می‌خوای چراغ رو روشن کن تا بتونی ببینی.
می‌گه: آخه چشات ضعیف می‌شه! (اذیت می‌شه!)


  • مـامـانـی

:-)

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۰۷ ق.ظ

+دلـم یه کُــــرّه اسب می‌خواد...!



  • مـامـانـی