:-)
يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۲:۵۱ ب.ظ
+مامان! خواهشا یه عرضی دارم!
بایگانی
- بهمن ۱۳۹۲ (۲)
- آبان ۱۳۹۲ (۲۰)
- خرداد ۱۳۹۲ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۲۹)
- فروردين ۱۳۹۲ (۱۷)
- اسفند ۱۳۹۱ (۸)
- بهمن ۱۳۹۱ (۲۷)
- دی ۱۳۹۱ (۳۱)
- آذر ۱۳۹۱ (۱۷)
- آبان ۱۳۹۱ (۲۳)
- مهر ۱۳۹۱ (۳۵)
- شهریور ۱۳۹۱ (۱۶)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱۹)
- تیر ۱۳۹۱ (۴۶)
- خرداد ۱۳۹۱ (۱۳۰)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۷۸)
- فروردين ۱۳۹۱ (۱۱۷)
آخرین نظرات
-
۱۹ تیر ۹۴، ۱۳:۴۴ - سارا ف.نسلام:) چه وبلاگ پر انرژی ای دارید:) لینکید:*
-
۱۹ تیر ۹۴، ۱۳:۲۹ - سارا ف.نخوب تیزبینه دیگه:)))
-
۷ تیر ۹۴، ۱۴:۵۸ - پرواز ...مورچه = فیل دور :-)
-
۷ تیر ۹۴، ۱۴:۵۵ - پرواز ...منم از این سوالا از بابام می ...
-
۷ تیر ۹۴، ۱۴:۵۳ - پرواز ...دل غصه! چه کلمه ی خوبی..
-
۷ تیر ۹۴، ۱۴:۵۲ - پرواز ...این عاااااالی بود :-)
-
۷ تیر ۹۴، ۱۴:۵۱ - پرواز ...یک تصمیم مشترک بین بعضی بچه ها...
-
۶ اسفند ۹۳، ۱۱:۱۲ - یاسیسلام مامان فندق جان خوبی؟چرا دیگه ...
-
۲۷ فروردين ۹۳، ۱۲:۳۷ - شازده کوچولو:) نیستین ک8ه بازم !!
-
۱۰ فروردين ۹۳، ۱۲:۴۲ - امید نودهیخیلی وقت بود نیومده بودم اینجا. ...
سلام
پاسخ:
جدیدن دوباره شازده کوچولو میخونم و کیف میکنم....
جدیدن دوباره شازده کوچولو میخونم و کیف میکنم....
یه مادر پسر دیدم تو کافی شاپ خیلی شبیه شما دوتا بودن
کلا داشتم نیگاشون میکردم
پسره که فندق بود رو صندلی نشسته بود با کفش هی پامکیشد هی میشست تا بستنی رو بخوره
مامانه هم خیلی مهربون نیگاش میکرد باهم تو یه ظرف بستنی خوردن و رفتن
کلا داشتم نیگاشون میکردم
پسره که فندق بود رو صندلی نشسته بود با کفش هی پامکیشد هی میشست تا بستنی رو بخوره
مامانه هم خیلی مهربون نیگاش میکرد باهم تو یه ظرف بستنی خوردن و رفتن
دوست دارم بخورمش علی رو
پاسخ:
سلام. چطوری؟ چه عجب؟ روبراهی؟
سلام. چطوری؟ چه عجب؟ روبراهی؟