:-)
با خالهش کتاب میخونن و یه جا، تصویرِ یه زوج همراه با عاقد تو کتابه:
+خاله! این عروسه، اینم دامادِ؛ پس این کیه؟
-آقای عاقد!
+آها! آقای عقدفروش چه بامزهست!
- ۰ نظر
- ۱۸ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۴۲
با خالهش کتاب میخونن و یه جا، تصویرِ یه زوج همراه با عاقد تو کتابه:
+خاله! این عروسه، اینم دامادِ؛ پس این کیه؟
-آقای عاقد!
+آها! آقای عقدفروش چه بامزهست!
+مامان! گشنمه!
-وا! تو که همین نیم ساعت پیش غذا خوردی!
+خب شکمم فراموشش کرده، بازم گشنشه...!
سلام!
عیـــد نوروز مبــارک!
وبلاگ کودکانه یکساله شد. خوشحالم از این بابت. :-)
یک سالِ گذشته، برای من و علی هم مثل سایرین، ترکیبی از طعمهای متفاوتِ زندگی بود.
خوشحالم و خدا رو شاکرم که سالمیم و همدیگه رو داریم و در کنارِ هم، آرومیم و به هم دلخوشیم.
دلخوشی خیــــــــــــلی مهمه! ؛-)
برای خودم و علی، یه سالِ خوب، با کلی آرامش و محبت و غشغشِ خنده و سفرهای خوبخوب آرزو میکنم.
برای دوستای خوبِ حقیقی و مجازیمون هم، کامروایی و داشتنِ هرآنچه دوس دارن! :-)
***
علیجون پای هفتسینِ 92:
چند دیقه قبلِ سالتحویل، با هیجان میگه:
+سرکار خانوم! یادت نره به سبزه پافیون بزنی!!!
علی به نقشِ پاییز با شنلِ دستدوزِ مامانش
در لابیِ سالن، در حالِ اختلاط با همکلاسیش!!!