:-)

+هر کسی یه نقطه ضعفی داره، اینم نقطه ضعف منه!!!

:-)

-برو خاله سحر رو با ناز و نوازش بیدار کن!

+سحر که با ناز بیدار نمی‌شه. سحر فقط با داد و بیداد بیدار می‌شه!!!

:-)

-چرا غذاتو تموم نمی‌کنی؟

+چون دیگه جا ندارم!

:-)

(در حالِ توضیحِ کارتونش):

+آدم بدا می‌خوان جنگل رو آتیش بزنن، اینا هم می‌خوان بهشون مُلحق بشن!!!

:-)

+مامان! کارتونم تموم شد، در ضمن، دایی هم داره می‌ره...!

:-)

+مامان! من الّافِ تواما....

:-)

+کاغذِ کیک کَندیده شد....

:-)

(پای سفره):

-بخور غذاتو دیگه!

+مامان! با دهنِ پُر حرف نزن!

- :-|

:-)

-چیه؟ چرا جیغ می‌زنی؟

+آخه خاله سحر به لپم ویتامین آ.د مالید، لپم سوزید!!!

جزیره‌ی کیـــــــــــش - مهر91

(داخل هواپیما- در حالِ اوج گرفتن):

+وای! داریم از دنیا دور می‌شیم!

(داخل هواپیما- در حالِ فرود- با غش غشِ خنده و ذوق):

+وای خاله سحر! داریم سقوط می‌کنیم!

***

(روزهای مختلف- کنـــار دریا):

+دریا! می‌دونستی من عاشقتم؟

+من نیاز به یه بزرگتر و مسئول دارم تا ببردم تو آب!

+صدف رو بکاریم تو ماسه‌ها تا رشد کنه و دربیاد!!!

+دریا چقـــــــــــــدر باصفاست!

+چقدر قدم زدن کنار دریا خوبه!

+کنار دریا، چقدر امیدِ به زندگی در آدم ایجاد می‌شه!!!

+مامان! یه دوست پیدا کردم، اسمش مرغابیدِ!!! (مروارید!)

-علی! توی آب، خیلی جلو نرو. مراقب باش.

+چشم! رو چش و چارم!

+یه روشِ خوب برا شنا یاد گرفتم؛ پنجه‌هامو  فرو می‌کنم تو ماسه‌ها و پاهامو تکون تکون می‌دم!

***

(روزهای مختلف- هتل):

+مامان! مگه ما با هم قول و قرار نداشتیم که بریم دریا؟

+سعی می‌کنم کنار دریا با ملایمت رفتار کنم!!!

+وای! چه تابلوی قشنگی به دیوار آویزونه!