:-)
رفته جلوی روشویی تا دست و صورتش رو بشوره.
بعد از چند دیقه صدام میکنه.
میبینم دستاش صابونیه و میخواد براش شیر آب رو باز کنم.
با ادا و اطوار و شرمندگی میگه: فکر اینجاشو نکرده بودم...!
- ۲ نظر
- ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۰۱
رفته جلوی روشویی تا دست و صورتش رو بشوره.
بعد از چند دیقه صدام میکنه.
میبینم دستاش صابونیه و میخواد براش شیر آب رو باز کنم.
با ادا و اطوار و شرمندگی میگه: فکر اینجاشو نکرده بودم...!
+مامان نقاشیمو ببین
نگاه میکنم. یه جونور ریز و خاکستری شبیه مورچه در یک دشت سبز: این چیه؟ مورچهست؟
با نگاهِ عاقلانـدرسفیـه: این فیله!
-فیـل؟ چرا اینقدر کوچولوئه؟
+آخـه دوووووره...خیـلی دور!
+مامان! من یه معذرتخواهی بهت بدهکــــارم!
+یه شمع برام روشن کن. بعد گریهش رو میریزم تو جاشمعی و میچسبونمش! (اشکِ شمع!)
+موبایلت داره زنگ میزنه. فک کنم رئیسته...
-عیب نداره. ولش کن.
+یهو اخراجت نکنه!!!
(داریم با هم کارتون تماشا میکنیم):
-علی این کیه؟
+این نامزدِ سابقِ اون آقاههست!!!
-سابق ینی چی؟
+ینی قبلا با هم بودن...!
دیروز فرستادمش دوش بگیره؛
یه ده دیقه بعد داد میزنه: مااااا مااااان! بیا پُشتم رو لیف کن! (لیف بکش!)
.
.
الهی من قربونت برم. کی تو اینهمه بزرگ شدی فسقل؟